محمد مهدی رحیمی

اکثریتِ در بند

شرایط سیاسی ـ اجتماعی جمهوری آذربایجان و شیعیان آن

در گفت‌وگو با دکتر حسین احمدی

محمد مهدی رحیمی

شاید بیراه نباشد اگر جمهوری آذربایجان را اسلام­ستیزترین کشور اسلامی دنیا بدانيم. کدام کشور اسلامی را می‌توان سراغ گرفت که حجاب درآن ممنوع باشد، پخش اذان با محدودیت مواجه شود و به اشکال گوناگون از ساخت مسجد درآن ممانعت گردد؟ آن‌هم در شرایطی که برای پیروان سایر ادیان و فرقه‌ها زمینة انواع فعالیت‌های علنی و تبلیغی فراهم است تا آنجا که رئیس‌جمهوري شیعة آذربایجان در ابتدای سال تحصیلی جدید برای حضور در مدارس، مدرسة جدیدالتأسیس یهودیان را انتخاب می‌کند. برای آشنایی بیشتر با اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی این کشور کوچک و همسایة شمالی ایران به سراغ دکتر حسین احمدی، از کارشناسان خبره و بنام حوزة قفقاز رفتیم و ساعتی را با ایشان به گفت‌وگو نشستیم. دکتر احمدی آشنا به زبان‌های روسی، انگیسی و ترکی و صاحب تألیفات و مقالات متعددی از جمله کتاب‌های «تالشان(از دورة صفویه تا پایان جنگ دوم ایران و روس)» و «2 رساله و 2 گزارش درباره تالش شمالی» است و درحال‌حاضر استاد دانشگاه و مسئول حوزة سیاست خارجی مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر ایران است.     

 

بحث ابتدایی دربارة تاریخچة آذربایجان است؛ يعني چگونه جمهوری آذربایجانی پديد آمد كه درحال‌حاضر مدعی الحاق آذربایجان جنوبی به خود است؟

تا پيش از انعقاد عهدنامة گلستان (سال 1813م/1228ق) اران و شیروان جزئی از خاک ایران بودند،‌ اما پس از آن، چهارده شهر قفقاز از ایران به روسیه ملحق گرديدند. در جنگ‌های دورة دوم ايران و روسيه و به‌ويژه پس از امضاي عهدنامة ترکمانچای سه شهر نخجوان، اردوباد و ایروان نيز از خاك ايران جدا شدند و جزء قلمرو روسيه درآمدند. اين شهرها از آن زمان تا حدود صد سال بعد جزء خاك روسيه بودند، اما در سال  1918م سرزمين آذربایجان، قفقاز، ارمنستان و گرجستان اعلام استقلال کردند، با اين‌حال دورة استقلال آنها بيش از دو سال طول نكشيد؛‌ زيرا شوروی با حمله به آنها، اين سرزمين‌ها را ضمیمة خاك خود كرد.

هيچ سندي وجود ندارد كه نشان دهد تا قبل از سال 1918م، که دولت مساوات در باکو بر سر كار آمد، شمال ارس، آذربايجان ناميده مي‌شد. واقعيت آن است كه اين سرزمين با نام آران و شیروان از دیرباز جزء خاك ایران بوده است. البته اقوامي كه در اين منطقه زندگي مي‌كردند باهم تفاوت داشتند؛ ارمنی‌ها و گرجی‌ها قبیله و گروه نبودند، بلکه ملت بودند و در نتیجه سابقة حکومت­مداری و دولت­مداری در دل حکومت ایران را داشته­اند، ولی آذربایجانی­ها چون از چنين سابقه‌اي محروم بودند هویت فرهنگی مستقلي از ايران ندارند و حتي تا قرن نوزدهم الفبایشان فارسی یا عربی بوده است. اين در حالي است كه ارمني‌ها و گرجي‌ها به دليل سابقة حكومت‌داري هويت خود را با مسيحيت گره زده و هويتي مستقل از هويت ايراني براي خود تعريف كرده‌اند.

 

بنابراین مردم آذربايجان رنگ و بوی ایرانی و حتی شیعی قوی دارند؟

بله، زندگی ایرانی و شيعي مردم اين منطقه به زمان فروپاشی شوروي و بحران هویتی که برای آنها پديد آمد باز مي‌‌گردد. به دنبال فروپاشی شوروری، مردم آذربايجان می­خواستند هویتی مستقل از شوروی و ایران براي خود تعريف كنند، اما چون هويت سازوكاري تاريخي دارد، چنين كاري ممكن نبود؛ ازاين‌رو ميان گرويدن به فرهنگ ايران يا روس، گزينة اول را انتخاب كردند؛ زيرا رفتار روس‌ها در دوران پس از جدایی از ایران، زمينة ضديت با فرهنگ روسي را در ميان مردم آذربایجان فراهم كرده بود. اين در حالي بود كه در دل مردم اين سرزمين تعلق خاطري نسبت به ايران و فرهنگ ايران احساس مي‌شد كه نشانة آن حركت همراه شوق و ذوق فراوان آنها به سمت رود ارس در همان روزهای اول پس از فروپاشی شوروي، براي يافتن نیاکان خودشان در این سوی آب بود؛‌ زيرا پدربزرگ يا مادربزرگ بيشتر اهالی جمهوری آذربایجان و گاه حتي هردوی آنها ایرانی هستند؛ براي مثال پدربزرگ خانم مهربان علیف، همسر رئیس‌جمهوری آذربایجان، اردبیلی است.

حركت ملت آذربايجان به سوي مرز ايران هشدار جدی به سران قدرت در اين كشور بود؛ زيرا اين احتمال را در ذهن آنها قوت مي‌بخشيد كه در آينده آذربايجان در فرهنگ شیعی و ایرانی هضم شود. شکست‌های پی ­در پی درجنگ قراباغ، که جابه‌جایی بسیاری در سطوح بالای قدرت در جمهوری آذربایجان پدید آورد، این نگرانی را مضاعف ساخت و سرانجام آنها را به ایجاد مبانی فکری خاص برای وحدت ملی مستقل ترغيب كرد.

 

آیا حکومت هم در مقابل اقدامی انجام داد؟

در دورۀ آقای ابوالفضل علی­اف معروف به ایلچی‌بیگ، برای اینکه بحث‌های دینی منحرف شود افراط‌گرایی قومی و پان‌ترکیسم مطرح شد و تلاش گرديد با اولویت قرار دادن آن، بحث معنوی كم‌رنگ شود. اما اين اقدامات ایلچی‌بیگ، جمهوری آذربایجان را تا مرز فروپاشی پیش برد؛  ازهمين‌رو در دورة آقای حیدر علی­اف بازنگري در این سیاست در دستور كار قرار گرفت و با رویکرد شرق‌شناسانة شوروی، اندیشة وحدت آذربایجان را در قالب مفهوم «آذربایجان چیلیق» مطرح کرد. آنچه در اجراي این برنامه تلاش مي‌شد اثبات گردد «هویت مستقل و متفاوت آذری از ایران» بود؛ زیرا چنین تصور می­گرديد که هدایت مفهوم آذری در حیطة جمهوری آذربایجان پاسخگوی نیازهای هویتی این کشور نوپا نیست؛ چون آذری‌های ایران سهم بسزايي در فرهنگ و مذهب جامعة مسلمان قفقاز داشته­اند. بنابراین برای جلوگیری از تداوم این تأثیر‌پذیری و تأثیر‌گذاری متقابل از همان فرمول ساختگی شوروی در آغاز جنگ جهانی دوم، كه آذربایجان ایران را آذربایجان جنوبی معرفي مي‌كردند و ستم ملی فارس‌ها بر ترک‌ها مي‌دانستند، استفاده نمودند. اندیشة آذربایجان چيلیق بدون آذری‌های ‌ایران نوعي سیاست قوم‌گرایانة تک‌پایه بود که بر زبان ترکی همچون عامل وحدت تأکید مي‌كرد و برای احیای این سیاست قومی لازم بود كه با چند لایه از ملیت ایرانی، يعني مذهب تشیع، زبان فارسی و فرهنگ و آداب و رسوم مشترک، مبارزه مي‌شد.

کاری که در دورة شوروی انجام نشد اما در دورة حیدرعلی­اف در دستور كار قرار گرفت، تولید ادبیات گسترده بدون سند و مدرک بود. با پيگيري اين برنامه، تاريخ آن چنان دستکاری شد كه بهت و حیرت پژوهشگران بی­طرف و فرامرزی را برانگيخت. در اين تاريخ‌سازي، پيشينة كشور آذربایجان به زماني پيش از پيدايش ايران برگردانده شد و ادعا گرديد كه در عهدنامة گلستان و ترکمانچای قسمت شمالی اين كشور به خاك روسیه منضم شد و قسمت جنوبی جزء خاك ايران درآمد. براساس اين مدعا قسمت شمالي اين كشور پس از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی آزاد شده، اما قسمت جنوبي همچنان در دست ايران است و ازهمين‌رو مردم آذربايجان خواستار آزادی قسمت جنوبی كشور خود هستند. براساس همين سياست، سردمداران اين كشور تازه‌تأسيس همان رویکرد ضد دینی شوروی را در پیش گرفتند. آنها ضديت خود را با دين، به مذهب تشيع يا دين اسلام محدود نكردند، بلكه دايرة آن را وسيع‌تر گرفتند تا ادياني همچون زرتشتي‌گري را هم دربرگيرد؛ زيرا سخن از زرتشت و تمايل به آن دين، با توجه به اينكه ايران پايگاه اولية زرتشت بود، هويت مردم اين منطقه را به ايران پيوند مي‌زند.

براساس اين رويكرد ديني يا به عبارتي ضدديني، در كتاب‌هايي كه موضوع آنها شرح تاریخ آذربایجان بود، حضرت محمد(ص) محمد مکه­ای، حكومت اسلامي او و خلفا، دولت فئودال و اشغالگر، و دين اسلام، دين سلطه‌گر اعراب ناميده مي‌شوند. افزون بر ضديت با اسلام، كه همة مذاهب آن را دربرمي‌گرفت، آنها به طور وي‍ژه بر ضديت با مذهب تشيع تمركز كردند و براي شيعه‌‌ستيزي، بزرگ‌ترين اشتباه شاه اسماعیل را، كه از نظر آنها مؤسس آذربایجان بود، رسميت بخشيدن به مذهب تشيع دانستند. دليل آنها براي مخالفت با اين اقدام شاه اسماعيل، اختلافي بود كه در نتيجة آن ميان «برادران ترك» اين منطقه پديد آمد و آنها را به دو گروه سني مذهب (در شمال) و شيعه (در جنوب) تقسيم كرد؛ اختلافي كه هنوز هم آثارش باقي مانده است.

هدف از ضدیت با شیعه، تضعیف اين مذهب و دور ساختن مردم از ارزش‌های والای شیعی و سپس وارد کردن ضربات اساسی برای تغییر مذهب یا حداقل نوعی بی­تفاوتی نسبت به تشيع بود كه آنها را يك گام به مقصد اصلي‌شان، يعني ايراني‌ستيزي، نزديك مي‌كرد؛ زيرا از راه تخریب مذهب تشيع، كه ركني از اركان هويتي ايران است، وجهة مثبت اين كشور در ميان مردم آذربايجان از بين مي‌رفت.

سياست ديگري كه براي تخريب چهرة ايران در پيش گرفته شد تبلیغات گسترده­ در مطبوعات و رسانه‌ها و بيان اين مطلب بود كه ایران در جنگ قره­باغ به ارمنی­ها کمک کرده، اما براي كمك به آذری‌ها اقدامي انجام نداده است. اين اتهام در حالي به ايران وارد مي‌شد كه در زمان جنگ قره‌باغ، آقای حیدرعلی­اف با رئیس‌جمهوري وقت ما تماس گرفت و خواستار كمك ايران براي نجات مردم آن كشور از قحطي و گرسنگی شد. در پي اين درخواست بود كه دولت ايران به اندازة چهار میلیون دلار مواد غذایی به اين كشور فرستاد، اما اين مبلغ هنوز بازگردانده نشده است. آنها با وجود اين كمك‌ها و فقدان مدركي دال بر کمک ایران به ارامنه در جنگ قره‌باغ، هماهنگ با طرح ضد ایرانی خود، به تبليغات دروغ عليه ايران ادامه مي‌دهند.

 

آنها برای ایجاد هویت مستقل و پوشاندن سابقه­شان چه می‌کنند؟

تاريخ‌سازي يكي از اقداماتي است كه آنها براي اين منظور انجام مي‌دهند. مراجعه به كتاب‌هاي تاريخي نگاشته‌شده در اين زمينه، كه بدون ارجاع به منبع، درآنها مطالبي بيان شده، دليلي آشكار بر جعل تاريخ به دست آنهاست. اين نوع تاريخ‌نگاري فقط به كتاب‌هاي درسی مدارس محدود نمي‌شود، بلكه در سطوح دانشگاهی هم نمونه‌هاي بسياري از كتاب‌هاي بدون منبع را مي‌توان يافت كه از پيگيري اين سياست در هر دو سطح آموزشي براي پرورش نسلي مخالف با ايران حكايت مي‌كند. در دورة تسلط حكومت اتحاد جماهير شوروي بر آذربايجان، نگرش وجود كشوري به نام آذربايجان كه به دو بخش جنوبي و شمالي تقسيم شده است، به مردم اين منطقه تزريق شد، اما به دليل آنكه مباني قوميت شامل فرهنگ، تاريخ و مرزهاي مشترك مي‌شود، مردم آذربايجان تحت سلطة شوروي با ايرانيان آذري زبان احساس هم‌قومي مي‌كردند. آنچه اين احساس را عمق مي‌بخشيد ارتباط فاميلي و سنتي ميان اين دو گروه از مردم بود كه سياست‌هاي توسعه‌طلبانة روسيه و سپس شوروي سبب جدايي آنها شده بود. به دليل وجود همين احساس بود كه پس از فروپاشي شوروي بر عامل زبان، كه ركني ثانوي در مباني قوميت است، تأكيد بسيار شد با آگاهي از اين موضوع كه اين عامل، به دليل تعدد زبان و لهجه در ايران مي‌تواند در جدايي مردم آذربايجان از ايران مؤثر عمل كند، همچون ابزاري مهم در اجراي سياست هويت‌سازي به كار گرفته شد. درحال‌حاضر فضاي نامساعد حاكم بر اين كشور در مورد ايران و ذهنيت مسموم بسياري از جوانانشان نسبت به مردم ايران از موفقيت سردمداران اين كشور در اجراي اين سياست پرده برمي‌دارد.

 

این فضای مسمومی که می­فرمايید صرفاً خواست حکومتشان است یا تصمیم‌گیرنده­هایی خارج از مرزها نيز خواهان آن هستند؟

سر رشتة امور سياسي و اقتصادي اين كشور را فقط سه درصد از مردم جمهوري آذربايجان، كه اكثريت نخجواني و از نزديكان خانوادة الهام علي‌اف هستند، در دست دارند. يهودي‌ها نيز در آن منطقه فعال‌اند و باكو را در اختيار گرفته‌اند. تركيه، كشور همساية آذربايجان، نيز از نفوذ بالایي در آن كشور برخوردار است و بخشي از اقتصاد آن را در دست دارد. به دليل همين نفوذ، مثلثي از قدرت در آذربايجان شكل گرفته است كه در يك رأس آن آذربايجان و در دو رأس ديگرش تركيه و اسرائيل قرار دارند. اين مثلث در پي آن است كه از نفوذ ايران در منطقه و جهان اسلام بكاهد و آن را به قدرتي درجة دو پس از تركيه تبديل كند؛ با توجه به همين تهديد، ايران بايد مراقب باشد و از تمام ظرفيت‌هايش براي مقابله با اين سياست‌ها استفاده كند.

 

درحال‌حاضر آيا آمار رسمی از میزان شیعیان آذربایجان وجود دارد؟

آمار جمهوری آذربایجان، به دليل دولتی بودن محل اطمينان و اعتماد نیست. دلايل این موضوع مسائلي است كه در ارتباط با تغيير جمعيت در روسيه و كشورهاي تازه‌استقلال‌يافتة اين منطقه رخ داده است. هنگامي كه شوروی فروپاشید جمعيت جمهوری آذربایجان حدود هفت میلیون نفر بود، اما در زمان جنگ قره‌باغ، حدود یک‌میلیون نفر از ارمنی‌ها و روس‌هايي كه در آذربايجان زندگي مي‌كردند، به خاطر فضای ضد ارمنی و ضد روسی ایجاد‌ شده در اين كشور، از آنجا مهاجرت کردند و 150هزار اوکراینی هم خاک آذربایجان را ترک نمودند. در آبان 1389 مقامات روسی اعلام كردند كه تعداد آذری­های مقیم روسیه از مرز سه میلیون نفر هم گذشته است (چون افراد زیادی از کشورهای مشترک‌المنافع به روسیه مهاجرت کرده‌اند)؛ ‌البته از ميان اين سه میلیون مهاجر، سيصدهزار نفر از ارمنستان به اين كشور رفته‌اند؛ 335هزار آذری هم پيش از فروپاشی شوروي در روسیه زندگي مي‌كردند، باقي آنها از سال 1991م (1370) به بعد به روسیه مهاجرت کرده­اند. با وجود اين جابه‌جايي‌ها،‌ چگونه ممكن است كه براساس آمار رسمي جمهوری آذربایجان، جمعيت هفت میلیونی اين كشور به نه‌میلیون نفر رسيده باشد! اين در حالي است كه پس از فروپاشی شوروي، جمعیت تمام کشورهای مشترک‌­المنافع رشد منفی داشته؛ براي مثال جمعيت ارمنستان از 5/3 ميليون نفر به 9/2 ميليون نفر، و گرجستان از 5/5 ميليون نفر به 5/4 میلیون نفر رسیده است. روسیه نيز برای جلوگیری از رشد منفی جمعیتش، به هر فرد روسي که ازدواج کند سيزده‌هزار دلار می­دهد. شايان ذكر است كه تنگی معیشت، دسترسی آسان به جنس مخالف، افزایش سن ازدواج و نهایتاً سیستم تک‌فرزندی باعث رشد منفی جمعیت کشورهای مشترک­المنافع شده است. اما پرسشي كه در اين زمينه مطرح مي‌شود اين است كه بر اساس کدام سند علمی جمعیت اين كشور در یک دورة پانزده‌ساله 125درصد افزایش يافته و چرا در ميان كشورهاي مشترك‌المنافع فقط اين كشور از رشد مثبت جمعيتي برخوردار بوده است؟

اگرچه دربارة جمعيت مسلمانان و شيعيان در آذربايجان نمي‌توان به آمار رسمي اين كشور اعتماد كرد، اما براساس مهاجرت و جابه‌جايي‌هاي جمعيتي و نيز حضور شانزده‌هزار يهودي و چند هزار مسيحي در اين كشور، مي‌توان تخمين زد كه 99 درصد از جمعيت اين كشور مسلمانان، و حدود 85 درصد از آنها شيعه هستند.

 

آيا در قانون اساسی جمهوري آذربايجان به جایگاه شیعیان توجهي شده است؟

در قانون اساسی اسمی از تشیع به ميان نیامده و فقط بر آزادی دینی تأكيد شده كه آن هم وسیله­ای است برای آزادی پيروان مذاهب و فرقه‌هاي غيرشيعي، مثل وهابیت. پایگاه وهابیت در داغستان و چچنستان است و آنها در جنگ چچن علیه روسیه بسيار فعال بودند، اما در جمهوری‌ آذربایجان زمینة نفوذ وهابیت با ورود افغانی‌ها در جنگ قره‌باغ، که ماهانه چهارصد دلار حقوق می­گرفتند، آغاز شد. اين افراد گرچه به عنوان مزدور جذب گرديدند و بيشترشان هم در جنگ کشته شدند، به دليل زمینۀ حضوري كه برايشان فراهم بود افزايش يافتند. الله شکورپاشازاده، رئیس ادارة روحانیان قفقاز، گفته است:« به هیچ فرقة مذهبی در جمهوری آذربایجان به اندازة فرقة وهابیت اجازه فعالیت داده نشده است».

آنهايي كه به وهابی‌ها پیوسته­اند در بيان علل گرويدن خود به اين فرقه، از مشكلات مالي و بيكاري سخن مي‌گويند و مبالغي را كه براي شركت در جلساتشان به آنها مي‌دهند عامل تمايل خود به پيوستن به اين فرقه مي‌دانند، اما آنچه شايد در نگاه اول اين افراد به آن توجه نكنند تأثيرپذيري از افكار آنها و تلاش سران اين فرقه براي ترويج عقايد خود در ميان آنها، به‌ويژه قشر جوان و نوجوانشان است. پرداخت پول و كمك مالي و غذايي به مردم شيعة منطقة لنكران نمونه‌اي ديگر از تلاش وهابيان براي جذب شيعيان به مذهب خود است.

وهابي‌ها، كه بيشتر از اهالي عربستان و گاه كويت و امارات و تركيه هستند، با شعار بازگشت قره‌باغ به بدنة جمهوری آذربایجان و وحدت آذربایجان شمالی و جنوبی فعاليت مي‌كنند. شعار دوم آنها از ضديتشان با ايران، كه كعبة آمال شيعيان آذربايجان به‌شمار مي‌آمد، پرده برمي‌دارد.

درحال‌حاضر 150 مسجد در جمهوری آذربایجان در دست وهابی‌هاست كه بیشتر آنها در باکو و شمال اين كشور قرار دارد. دانشجويان و طلبه‌هاي بسياري هم از طريق اين گروه به عربستان مي‌روند و در آنجا كاملاً مجاني تحصيل كنند. اين افراد پس از فراغت از تحصيل به تبليغ براي وهابيت دست مي‌زنند. افزون بر اين شيوه از تبليغ و جذب نيرو، سازمان‌هاي خيريه‌اي كه زير نظر پيروان اين فرقه فعاليت مي‌كنند وسيله‌اي شده‌اند براي دعوت مردم به اين مذهب.

گروه دیگری که در آن كشور فعالیت مي‌كنند نورجی­های ترکیه هستند که اعتقاد دارند از طریق فعالیت آموزشی با متدهای علمی روز باید براي اسلام تبلیغ کرد. اين گروه درحال‌حاضر ده دبیرستان در باکو و بعضی ديگر از شهرهای اين كشور دارند که بيشتر فرزندان مسئولان آذربایجان، ازجمله قدرتمندان سیاسی و اقتصادی، در آنها تحصیل می‌کنند. این مدارس تاکنون دو هزار فارغ‌التحصیل داشته که حتی یک نفر از آنها هم بیکار نمانده ‌است. 1830 نفر دانش‌پژوه در این ده دبیرستان تحصیل می‌کنند. افزون بر اين دبيرستان‌ها، دانشگاه قفقاز، شبکة تلویزیونی خزر، مؤسسة پیش‌دانشگاهی آراز، مؤسسة تحصیلی ینی چاغ (دورتازه) و روزنامة زمان از جمله مراكزي هستند كه در اختيار سران اين گروه قرار دارد. بخش عمده­ای از برنامه‌هاي شبکه اس. تی. وی (STV)هم که در ترکیه پخش می­شود با هدف حمایت از گروه نورجي، به سخنرانی­ها و خطبه­های فتح­اله گولن، که او را مهدی منجی و عیسی می­دانند، اختصاص مي‌يابد.

ازآنجاكه نورجي‌ها و در رأس آنها گولن به دنبال نزدیکی کشورهای اسلامی به اسرائیل هستند، دولت امريكا و سازمان‌هاي يهودي از آنها حمايت مي‌كنند. اين حمايت زماني كاملاً جلوه‌اي آشكار و علني يافت كه بلند اجویت و احمد نجدت سزر علیه نورجی­ها موضع گرفتند، اما دولت امریکا و سازمان‌های یهودی به اعتراض گسترده عليه اين دو تن دست زدند.

نورجي‌ها در شهرهای گوناگون جمهوری آذربایجان خانه­هایی را اجاره كرده و مرکز تبلیغ خود قرار داده­اند. کتاب‌های سعید نورسی هم به نام رسالة نور در دوازده جلد با کیفیت عالی در اين كشور چاپ و توزیع می‌شود. با توجه به اين فعاليت‌ها مي‌توان پيش‌بيني كرد كه اين گروه طي بيست سال آینده تمام مقامات جمهوری آذربایجان را زیر پوشش خواهد گرفت.

میسیونرهای مذهبی مسیحی مثل آوانیست­ها هم به شكل گسترده‌اي در جمهوری آذربایجان فعاليت مي‌كنند؛ البته افزون بر فعاليت آنها، مسیحیت از طریق شبکه­های کابلی از ماهواره یورو ست هم به صورت 24 ساعته تبليغ مي‌شود. پخش مراسم کلیسا در باکو و اطراف آن يكي از برنامه­های اين شبكه‌هاي ماهواره‌اي است. تأسيس بيش از ده مركز عبادي مسيحي، چاپ انجيل و دعوت از مسلمانان به‌ويژه ‌آنهايي که مشکل مالی دارند، مانند آوارگان قره‌باغ، به دین مسیحیت و ... از اقدامات تبليغي ديگري است كه براي گسترش مسيحيت در اين كشور انجام مي‌شود.

 

با اين ميزان حجم فعاليت‌هاي تبليغي، چگونه 85 درصد از مردم آنجا شیعه هستند؟

این کارهای فرهنگی در دراز‌مدت نتیجه می‌دهند. هدف قرار دادن نسل جوان و نوجوان در اين اقدامات هم از بازة زمان طولاني ثمردهي آنها حكايت مي‌كند؛ براي مثال درحال‌حاضر ترکیه سرمایه­گذاری می‌کند تا در بيست سال آينده جمهوری آذربایجان را در قبضة خود درآورد.

 

آیا شیعیان هم اقدامي برای جلوگیری از این اتفاق انجام داده­اند؟

شیعیان آذربايجان آزادی لازم برای فعالیت‌های دینی را ندارند؛ زيرا در کنار ادارة روحانیان قفقاز، که الله شکور پاشازاده رئیس آن است، یک ادارة امور دینی در آذربايجان وجود دارد كه هر مجمع ديني براي فعاليت بايد اجازة آن را داشته باشد. به سخن ديگر اين مركز، كه در دورة حیدرعلی­اف تأسيس شده است و زیر نظر رئیس­جمهوري اداره مي‌شود، كار صدور مجوز و ثبت مجامع ديني را برعهده دارد. ازآنجاكه سياست جمهوري آذربايجان مبارزه با مذهب شيعه است، مجوز براي مجامع شيعي به سختي و با موانع بسياري صادر مي‌شود. اين در حالي است كه نام مجامع ديني غير شيعي، به‌ويژه وهابي، به راحتي در اين اداره ثبت مي‌گردد.

نمونة ديگري از سختگيري عليه شيعيان، قانون ممنوعیت حجاب در وزارت آموزش و پرورش كشور است كه حتی در بسياري از کشورهای اروپایی و غير اسلامي اجرا نشده است. آيا مي‌توان یک کشور اسلامی را يافت که در آن قانون ممنوعیت حجاب برای دانش‌آموزان و به دنبال آن معلمان اجرا شده باشد؟ همين مسائل نشان مي‌دهد كه شیعیان در آنجا تکیه‌گاهی ندارند. آنها اگر کوچک‌ترین گرايشي به سمت ایران داشته باشند به اتهام جاسوسي بازداشت مي‌شوند. روش ديگر براي مقابله با نخبگان و تحصيل‌كردگان شيعي و به‌ويژه سران حزب اسلامی هم محكوم كردن آنها به حبس‌هاي طولاني مدت به بهانة واهي قاچاق اسلحه و مواد مخدر است!

 

رابطة حکومت با اهل تسنن چطور است؟

وضعيت اهل تسنن آذربايجان مساعدتر از شیعیان آنجاست؛ زيرا آنها شمار زيادي از مردم آن كشور را دربر نمي‌گيرند و به همین دلیل نمی­توانند بدنه را دچار مشکل کنند، ولی زمانی‌که قانون منع پخش اذان مطرح شد، دامنة محدوديت آن نه تنها شيعيان، بلكه اهل تسنن را نيز دربرگرفت.

 

رابطۀ شیعیان با اهل سنت به چه شکل است­؟

تاکنون مشکل حادی بین شیعیان و سنی­ها پیش نیامده است.

 

وجه مشخصة جمهوری آذربایجان شیعه و مسلمان با ديگر کشورهای مسلمان چیست؟

جمهوری آذربایجان به‌منزلة کشوري دارای اکثریت شیعه در مقایسه با کشورهای اسلامی دیگر مشخصاتی دارد که باورکردنی نیست:

1. جمهوری آذربایجان در میان کشورهای اسلامی، به گواه زمامداران اسرائیل، بهترین روابط را با این کشور دارد و باکو محل امن رفت و آمد سران اسرائیل تلقی می­شود؛

2. جمهوری آذربایجان چهارمین شریک تجاری بزرگ اسرائیل در جهان است؛

3.  تنها کشور مسلماني است که آیات شیطانی در آن چاپ شده است (در نشریة یونیکال به صورت پاورقی)؛

4. در هيچ کشور اسلامی به پیامبر اسلام(ص) تعدي نشده است، اما رافیق تقی‌­یف در نشریة «صنعت»، که با حمایت شرکت بی­پی(Bp) انگلیس منتشر می­شود، پیامبر اسلام را  نعوذبالله به حماقت، جهالت، ظلم و ستم متهم کرده است. همان‌گونه كه پيش از اين گفتم، در کتاب‌هاي درسی اين كشور هم به پیامبر(ص) اهانت مي‌شود.

5. تحت فشار خارجی‌ها، در پارلمان جمهوری آذربایجان برای قانونی کردن همجنس‌بازی بحث‌ها و مذاكرات بسياري انجام شد. گرچه اين موضوع به دلیل فضای ایجاد ‌شده مسکوت مانده است، باز اين پرسش مطرح مي‌شود كه در کدام کشور اسلامی این بحث در پارلمان طرح گرديده است؟!

6. مسلمان‌ها در روز قدس اجازة راهپیمایی ندارند و در صورت اقدام به اين كار با آنها به شدت مقابله مي‌گردد. اين در حالي است كه مراسم یادبود هولوکاست هر ساله با تشریفات و حضور مقامات بلند‌پایۀ آذربایجان در اين كشور برگزار مي‌شود؛

7.آذربايجان تنها کشور مسلمانی است که به افغانستان و عراق سرباز اعزام کرده است؛

8. اولین کشور مسلمانی است كه مساجد را تخریب کرده است. نكتة درخور توجه اين است ‌كه مسجد پیامبر(ص) و مسجد واشلاری چند روز پيش از سفر پرز به جمهوری آذربایجان تخریب شد، كه این خود نوعي هشدار است. البته بهانة تخريب اين مساجد نمازگزار نداشتن يا صادر نشدن مجوزي براي ساخت آن عنوان گرديده، و اين در حالي است كه اگر مسجد مجوز نداشت اجازة ساخت آن داده نمي‌شد؛

9. کدام حاکمیت کشور اسلامی جرئت کرده است در منع ورود دختران محجبه به مدارس بخشنامه صادر کند. این اقدام نه تنها با احكام دين اسلام، بلكه با موازین حقوق بشر در تناقض است. مقابله با حجاب، كه مظهر و نمادي از مسلماني است،‌ در اين كشور  تا به آن حد است كه براساس حكم فرماندار شهر يولاق خرید و فروش با محجبه­ها ممنوع است و اتوبوس‌ها اجازة سواركردن آنها به مقصد باکو را ندارند. اين‌گونه اقدامات است كه ما را به اين پرسش وا مي‌دارد كه آيا واقعاً خود فرماندار چنين حكمي را صادر كرده است و پشت این قضیه فراقدرتی وجود ندارد که فرماندار یک شهر کوچک را به صدور چنين فرماني وادارد؟!؛

10. حاکمیت­های کشورهای اهل تسنن اجازة عزاداری عاشورا و تاسوعا را به مردم می­دهند، ولی در این کشور اجازة عزاداری در شهر باکو ممنوع است؛

11. در اين کشور كه بيشتر مردم آن شيعه هستند اشخاصي که در جشن ميلاد حضرت فاطمه زهرا(س) شرکت کرده بودند بازداشت و به زندان محكوم شدند؛

12.  غیر از جمهوری آذربایجان کدام کشور مسلمان است که مسلمانانش حق اقامة نماز در پادگان‌ها را نداشته باشند؛

13. پرسش اين است كه چگونه پخش اذان از بلندگوي مساجد در جمهوری آذربایجان باعث اذیت و آزار مردم می­شود (دلیلی که دولت اعلام می­کند)، ولی موسیقی‌های شبانه‌روزی و با سر و صدای بسیار بلند ناراحتی مردم را به دنبال ندارد؟!

 

وظيفة ما در برابر اين اقدامات چيست؟

 بيست سال است که ما استراتژی واحدی در مورد آذربایجان نداریم. تعدد مراکز تصمیم‌گیری تأثیرگذار در حوزۀ سیاست ­خارجی ایران و تأثير افراد داراي خاستگاه­های قومی پنهان در اتخاذ تصميمات، نه تنها اختلاف نظر ما را در انتخاب سياست مناسب نسبت به اين كشور افزايش مي‌دهد، بلكه بر دامنة مشکلات ايران با جمهوری آذربایجان مي‌افزايد.

اينكه ايران در مقابل جمهوری آذربایجان حالت تدافعی دارد به دليل اين تصور است كه بعضي از تصميم‌گيران فکر مي‌كنند در آنجا ظرفیتی بین­المللی وجود دارد که ما می­توانیم از آن برای توسعۀ روابط حداکثری خود استفاده کنیم. اين در حالي است كه در جمهوری آذربایجان مبانی قدرت وجود ندارد؛ زيرا عمق استراتژیک اين كشور و قدرت اقتصادي و نظامي آن ناچيز است و جمعیت بسیار اندكي در آن زندگي مي‌كنند. همين ضعف‌ها باعث مي‌شود اين كشور نتواند سیاست‌های کلانش را خود مشخص کند و به ناچار براي تأمين امنیت چشم به سوي قدرت‌های بزرگ داشته باشد و امنيت خود را با امنيت آنها گره زند.

 به گمان من روابط ایران و جمهوری آذربایجان به دو دلیل خوب نيست؛1. ما به دنبال ظرفیت‌هایی بین‌المللی در جمهوری آذربایجان هستيم كه در واقعيت وجود ندارند؛ 2. روابط ایران و آذربایجان متأثر از روابط غرب، روسیه و ايران است، البته اشارة من به عامل دوم به معناي رد اين موضوع نيست كه در داخل کشور، ما دچار سوءمدیریت هستيم، بلكه علت اصلي نامساعد بودن اين رابطه را در اين تأثيرپذيري مي‌جويم. بعد از جنگ گرجستان در سال 2008م روسیه به قدرت اول در آذربایجان و حتي منطقه تبديل شد و امريكا هم اين مسئله را پذيرفت. پس از اين قدرت‌نمايي، روسيه هر زمان كه اراده كرده است روابط ایران و آذربایجان را به هم بزند از طریق عوامل خود یک مقام صهیونیستی را به باکو دعوت نموده است. اين كشور پيش از اين در ارمنستان قدرت يافته ‌است، ولی در آذربایجان آرام آرام سیطره‌اش را گسترش می‌دهد. اگر اين وضع ادامه يابد، در پنج، شش سال آينده ما در مسائل منطقه با روس‌ها درگیر خواهیم شد. امریكایی‌ها با این بدهکاری‌هایی که دارند می‌روند و روس‌ها جاي آنها را مي‌گيرند.

 من فکر می‌کنم ما براي حل این مسئله باید روابطمان را از جای دیگري تنظیم کنیم. سیاست‌گذاران ما نمی‌بینند که شبکه‌های تلویزیونی آذربایجان مثل «لیدر»، که به رئیس‌جمهوري این کشور تعلق دارد، وقتی می‌خواهند گزارش آب و هواي دیگر کشورها را بدهند، فقط آب و هوای پایتخت آن كشورها را نشان مي‌دهند، اما در مورد کشور ما افزون بر آب و هوای پایتخت، آب و هوای  تبریز را هم اعلام مي‌كنند. در کتاب‌هاي درسی‌شان هم هرجا نام ایرانی آمده یک پسوند «زشت، خون‌آشام و متجاوز» به آن منضم گرديده است. با توجه به همين وضعيت است كه بر انتخاب سفرایی با وزن سیاسی بیشتر و آگاهي عميق‌تر از مسائل منطقه تأكيد مي‌كنم. اين سفرا بايد  با تكيه بر اطلاعات خود و نه با آزمون و خطا و پس از كسب تجربه و ارادة قوي، در سطوح بالا به شكل‌دهي سياستي نوين در عرصة روابط ما با آذربايجان دست زنند و كشور ما را از سياست تدافعي كنوني خارج سازند.

 

 

 

 






مهدی نعلبندی

عنقای قاف، هوس بال گستردن دارد

دیروز و امروز شیعیان جمهوری آذربایجان در یک نگاه

مهدی نعلبندی

جمهوری آذربایجان سرزمینی است در شمال رود ارس و جنوب رشته‌کوه‌های قفقاز یا قافقاز. کوه­هایی که دور دستی‌اش سبب شده است در ادبیات ایرانی «قاف» ناميده شود. آذربايجان در شرق منطقة قفقاز و غرب دریای قزوین (مازندران یا خزر) قرار دارد که  بخشی از خاک آن توسط همسایة غربی­اش، ارمنستان، اشغال گردیده است. جمهوری اسلامی ایران، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال1991م، و اعلام استقلال «جمهوری آذربایجان» در 18 اکتبر همان سال، این کشور را به عنوان واحد سیاسی مستقل در عرصۀ بین‌المللی به رسمیت شناخت، هم‌اکنون نيز سفارت و کنسولگری­های جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان در شهرهای باکو و نخجوان و نیز تهران و تبریز دایر است.

آذربایجان عمیق‌ترین ارتباط دینی، تاریخی و فرهنگی را در بین کشورهای حوزۀ قفقاز با ایران دارد و از گذشتۀ دور ــ و امروزه نیز  ــ سفر به شهرهایی چون مشهد، قم و تبریز، آرزویی برای هر آذربایجانی بوده است که این امر نشانة عمق پیوند عاطفی مردم جمهوری آذربایجان با ایران است. عمقي كه سياست‌هاي آشكار و پنهان روسية تزاري و اتحاد جماهير شوروي نتوانست به نابودي آن منجر شود؛ بيان اين تلاش‌هاي مزدورانه بررسي تأثير آنها و نيز انقلاب اسلامي ايران موضوعي است كه سطرهاي نوشتار زيركه توسط كارگردان مستند تلويزيوني حاج‌علي‌اكرم ‌علي‌اف نگاشته شده از آن سخن مي‌گويد.

 

تلاش برای از بین بردن باورهای دینی

در دوران اتحاد جماهیر شوروی، با توجه به علقه‌های عمیق معنوی و فرهنگی که مردم ولايت‌هاي گوناگون قفقاز و به‌ویژه آذربایجان با ایران داشتند، تلاشی سازماندهی‌شده برای کم‌رنگ کردن جایگاه ایران آغاز شد. اين مسئله كه ایران برای آذری‌های جدا‌شده از ایران در آن سوی ارس کانون تشیع بوده و مسلمانان و شیعیان ساکن در این سرزمین‌ها براساس فتاوای مراجع خود در ایران و نجف عمل می‌کردند سهم بسزايي در افزايش اين تلاش داشت كه به قتل‌عام گسترده و تبعید علمای دینی به منظور تضعیف دین‌داری منجر شد. اما اين تلاشها به اين جنبه محدود نشد، بلكه دشمن معرفي كردن ایران برای آذربایجان و آذربایجانی دستاویز ديگري بود كه با برافراشتن جنگ ترک و فارس و معرفی «فارس» و «فارس‌زبان» به جای «ایران» براي جدايي آذري‌ها از ايران انجام شد.

با تغییر الفبا در ولایت‌هاي قفقاز و نیز «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی»، ارتباط نسل‌های جدید با متون تاریخی و ادبی پیشین قطع گرديد و زمینه برای روایت هدفمند تاریخ فراهم شد. هم‌زمان با ترجمۀ هدفمند آثار شاعرانی چون نظامی گنجوی و خاقانی شروانی، بدلي از متن اصلی این آثار، در اختیار مردم قرار گرفت. هدف اصلی این تغییر دو مسئله بود: یکی ایجاد شکاف فرهنگی نسل جدید و دیگری مقابله با دین و مفاهیم دینی که در سطرسطر و بیت بیت ادبیات ایران در سه زبان زندة دنیای اسلام جاری بود. نسل‌های پیش از تغییر الفبا، قرآن را به عربی، گلستان سعدی را به فارسی، و نوحه‌های سروده‌شده در سوگ اهل‌بیت پیامبر(ص) را به ترکی می‌خواندند و بر خواندن متون اصلي هر سه زبان قادر بودند، اما پس از تغییر الفبا بود که تلاش شد قرآن و زبان فارسی حذف، و حتي در بعضي از اشعار ترکی به قرآن اهانت شود. اشعار شاعرانی مانند نظامی و خاقانی نيز با اهدافي خاص ترجمه شدند. اقدام ديگري كه براي دين‌زدايي انجام شد، تلاش براي قرار دادن واژۀ «خلق» به جای واژة «خدا» بود.

دکتر قابیل جمالوف (جمال‌زاده) در‌این‌باره گفته است: «توضیحاً بگویم که آن موقع نمی‌گفتند تاریخ ادبیات ایران؛ از مسکو این طور دستور رسیده بود که باید می‌گفتند؛ تاریخ ادبیات فارس و تاریخ ادبیات تاجیک و نه ‘ادبیات ایران’! این هم سیاستی بود تا بگویند که بین ادبیات ایران و تاجیکستان و ما ارتباطی نیست! یک سیاست جداافکنی ... بله، شاعران بزرگی مانند نظامی گنجوی و خاقانی شروانی به زبان فارسی شعر گفته­اند و قله‌های ادبیات و شعر ما و ایران هستند. ترجمۀ اشعار این بزرگان به زبان آذری در باکو منتشر شده است و متأسفانه مردم ما نمی‌توانند اشعاری را که این بزرگان سروده‌اند، بخوانند و ترجمه­ها را می‌خوانند».1

وجه دیگر این مقابله، تلاش در زمينة تعطیلی مراکز دینی و به انزوا کشاندن و از میان برداشتن عالمان دینی بود: «در دوران سیاه استبداد و اختناق استالین، حوزه‌های علمیه، مراکز مذهبی، مدارس دینی و مساجد مؤثر را برچیدند و به موزه، اداره، انبار و ... تبدیل کردند و عالمان آزاده و فقیهان بزرگ و مبارز را اعدام نمودند و از بین بردند. سال 1937م اوج این قتل‌عام‌ها و اعدام و تصفیه‌حساب‌های سیاسی بود. از این نظر «سال 37» در ادبیات سیاسی ما به‌عنوان نماد استبداد و قتل و غارت حکومتی و پایمال شدن مظلومان در آمده است».2

با همة تلاش‌هایی که حکومت آته‌ایستی (منكر خدا) اتحاد جماهیر شوروی برای جدایی مسلمانان جمهوری آذربایجان از ایران و تشیع به کار بست، شاعران دین‌دار جمهوری آذربایجان با بيان مفاهیم دینی در اشعار خود، آنها را نشر دادند و در پي آن ادبیاتی شکل گرفت با نام «ادبیات صندوقی» که اغلب محتوایی دینی داشت. در دو سوی پایتخت جمهوری آذربایجان دو مسجد با شکوه قرار دارد که در حقیقت دو امامزاده‌اند. مردم آذربایجان اين دو مسجد را، كه یکی در ورودی شهر باکو قرار دارد و «بی‌بی هیبت» ناميده مي‌شود و دیگری در قصبة نارداران در بیست کیلومتری باکو قرار گرفته است و «رحیمه خاتون» خوانده مي‌شود حرم دو خواهر تنی امام رضا(ع) مي‌دانند و ازاين‌رو آنها را بسیار تکریم مي‌كنند. شايان ذكر است كه مردم نارداران از امامزادة زیبای شهرشان با نام‌های «پیر» و «غریب خانیم» هم یاد می‌کنند. در کنار ادبیات صندوقی و وجود امامزاده­های متعدد جمهوری آذربایجان، که از سست‌شدن باورهای دینی مردم در جمهوری آذربایجان جلوگيري كرد، عامل دیگری نیز وجود داشت که این باور و اعتقاد را غنا و استحکام بخشید و آن رادیو برون‌مرزی آذری تبریز بود که مرحوم حاج علی اکرام علی‌اف  ــ رهبر اسلام‌گرایان جمهوری آذربایجان و بنیان‌گذار حزب اسلامی در این جمهوری ــ از آن با عنوان «حوزة علمیة نجف» یاد می‌کرد؛ حوزة علمیه‌ای که هر صبح و شام مهمان خانه‌های مردم بود و معارف اهل‌بیت(ع) را به آنان می‌آموخت.

 

تأثیر انقلاب اسلامی

آشنایی مردم جمهوری آذربایجان با انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی(ره) از نیمة دوم دهة 1970م(1350) و از نارداران آغاز شد و از همان روزها گروهی در آذربایجان ظهور کردند که به «خمینی چی‌لر» یا خمینی‌گرایان مشهور شدند. خمینی‌گرايان دین‌دارانی بودند که دین را جدا از سیاست نمی‌دیدند و در همان سال‌های خفقان و حاکمیت آته‌ایسم شوروي از انقلاب اسلامی ایران الگو می‌گرفتند و با آن همراهی می‌کردند. این گروه بعد‌ها در سال 1992م(1371) «حزب اسلام آذربایجان» را به رهبری حاج علی اکرام علی‌اف تشکیل دادند، اما مجوز اين حزب که پس از چهار سال فعالیت رسمی در سال 1996م لغو ‌شد. اعضای حزب اسلامی که خود را «حزب‌الله آذربایجان» هم می‌نامند پیشگام برگزاری مراسم روز قدس و مراسم‌ مشابه ديگر در جمهوری آذربایجان هستند و در موضوع‌هايي مانند مقابله با اهانت به پیامبر اکرم(ص) در بعضی نشریات غرب‌گرای اين كشور، مقابله با حضور صهیونیست‌ها در اين كشور، مقابله با نشر عقاید وهابیت و بهائیت در آن، اعتراض به برگزاری کنگرة یهودیان جهان در باکو، و اعتراض جدی به ممنوعیت حضور دانش‌آموزان و معلمان محجّبه در مراکز آموزشی اين كشور پیش‌قدم بوده و حضور جدی و تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند؛ البته هم‌اکنون تعدادی از رهبران این حزب اسلام‌گرا ــ از‌جمله دبیر‌کل حزب، دکتر حاج محسن صمداف ــ در زندان به سر می‌برند.

در پایان بايد به این نکته دوباره اشاره شود که اصلی‌ترین رشتة پیوند ایران و جمهوری آذربایجان مذهب تشیع است که امروزه با ظهور خمینی‌گرایان در این جمهوری شکلی جدی‌تر و سیاسی‌تري نیز به خود گرفته است و آینده‌ای دیگر را پیش پای مردم این جمهوری مي‌گذارد.

 

پي‌نوشت‌ها

1. قابیل جمالوف، مصاحبه نشریۀ سیاسی و فرهنگی ایران شمالی (چاپ اردبیل)، ش 8 و9 (تابستان 1386)، ص 27-25.

2. عبدالحسین شهیدی ارسباران، خاطرات حاج علی اکرام علی‌اف، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 44.

 

 

سوتیتر:

با همة تلاش‌هایی که حکومت آته‌ایستی (منكر خدا) اتحاد جماهیر شوروی برای جدایی مسلمانان جمهوری آذربایجان از ایران و تشیع به کار بست، شاعران دین‌دار جمهوری آذربایجان با بيان مفاهیم دینی در اشعار خود، آنها را نشر دادند و در پي آن ادبیاتی شکل گرفت با نام «ادبیات صندوقی» که اغلب محتوایی دینی داشت.

 

آشنایی مردم جمهوری آذربایجان با انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی(ره) از نیمة دوم دهة 1970م(1350) و از نارداران آغاز شد و از همان روزها گروهی در آذربایجان ظهور کردند که به «خمینی چی‌لر» یا خمینی‌گرایان مشهور شدند. خمینی‌گرايان دین‌دارانی بودند که دین را جدا از سیاست نمی‌دیدند و در همان سال‌های خفقان و حاکمیت آته‌ایسم شوروي از انقلاب اسلامی ایران الگو می‌گرفتند و با آن همراهی می‌کردند.

 






مرتضی کیانی

کشور بيست ساله

ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان

مرتضي كياني

 

جمهوری آذربایجان كه در 43 تا 50 درجة طول جغرافیایی و 38 تا 42 درجة عرض جغرافیایی قرار گرفته، کشوری نیمه‌کوهستانی است با مساحتی در حدود 86600 کیلومتر مربع که بزرگ‌ترین جمهوری در بین سه جمهوری ماورای قفقاز شوروی (سابق) به‌شمار مي‌آيد. این جمهوری از شمال به فدراسیون روسیه، از شرق به دریای خزر، از غرب و شمال غربی به ارمنستان و گرجستان، از جنوب به جمهوری اسلامی ایران و از جنوب غربی (در قلمرو جمهوری خود‌مختار نخجوان) به ترکیه محدود می­شود. پایتخت این جمهوری، شهر بندری باکو (بادکوبه) در ساحل دریای خزر است و از شهرهای مهم آن می­توان به گنجه، شکی، شماخی، نخجوان و شوشا اشاره کرد.

دربارة نام­های قدیم سرزمین آذربایجان اختلاف‌نظرهاي فراوانی وجود دارد، ولی در بیشتر تحقیقات تاریخی به سه نام آتروپاتنا (آتروپاتگان)، آلبانیا و اران اشاره شده است. آتروپاتنا یا آتروپاتگان نام قدیم سرزمین آذربایجان استكه از نام سردار هخامنشی، آذرباد، که بر این سرزمین حکومت داشت گرفته شده است. آذرباد را یونانیان، آتروپات و سرزمین منسوب به وی را آتروپاتنا مي‌ناميدند. در زبان پهلوی اين سرزمين آذربادگان ناميده مي‌شد كه پس از ورود اسلام به آذربایجان تغيير يافت.1 همچنین گفته شده که آتروپات نام یکی از سرداران اسکندر مقدونی بوده است. نويسندگان دورة باستان مانند استرابون، جغرافیدان معروف، از این ناحیه به آلبانیا و آلبان، ارمنی­ها به آغوانک و ایرانیان به اران نیز یاد کرده­اند.

سرزمینی که امروز جمهوری آذربایجان نام دارد بر اثر جنگ­های ایران و روسیة تزاری و براساس معاهدات گلستان (1813م/1192) و ترکمنچای (1828م/1207) از ایران جدا شد و به خاک روسیه منضم گرديد. نام اصلی این سرزمین تا پيش از انقلاب اکتبر 1917 روسیه، آران یا آلبانیای قفقاز بوده است. آذربایجان (نام سرزمین‌های جنوب رود ارس) در سال 1918م(1297) در شرایط خلأ قدرتی که در روسیه پس از روی کار آمدن بلشویک­ها در پی انقلاب اکتبر به وجود آمده بود، از سوی حزب مساوات باکو که از حمایت­های پان‌ترکیست­های ترکیه برخوردار بودند به آن تغییر داده شد.2 این جمهوری دو سال بیشتر دوام نیاورد و در سال 1920م(1299) با ورود ارتش سرخ شوروی به باکو به امپراتوری شوروی ضمیمه گردید تا اینکه در سال 1991م(1370) همراه با دیگر جمهوری­های اتحاد شوروی و در پی فروپاشی این کشور اعلام استقلال کرد و به عضویت رسمی سازمان ملل متحد درآمد.

 

ساختار جمعیتی

جمهوری آذربایجان در بین سه جمهوری قفقاز جنوبی بیشترین جمعیت را دارد. براساس آخرین سرشماری در سال 1999م(1378) این کشور جمعیتی در حدود هشت میلیون نفر دارد؛ اگر‌چه بعضي از کارشناسان دربارة آن تردید دارند. بر‌اساس پیش‌بینی­ها، این جمعیت ظرف 33 سال آینده دو برابر خواهد شد.

موقعیت جغرافیایی جمهوری آذربایجان سبب سکونت اقوام متعددی در این جمهوری شده است. بیشترین جمعیت مربوط به آذربایجانی­هاست با 6/82 درصد؛ حدود 17 درصد باقي‌مانده نيز به اقوام و ملل غیر آذری آذربايجان تعلق دارد.که حدود هشتاد گروه قومی را شامل می­شوند. از این میان 6/5 درصد را روس­ها، 4/2 درصد را لزگی‌ها، و 6/5 درصد را ارامنه تشکیل می­دهند. افزون بر‌این، تات‌ها، تالش‌ها، کردها، آوارها، اودین‌ها، تاتارها و یهودیها نیز در این جمهوری زندگی می­کنند.3

وضعیت اقتصادی

جمهوری آذربایجان به علت دارا بودن موقعیت جغرافیایی و طبیعی مناسب و برخورداری از ذخایر معدنی سرشار، از موقعیت مناسبی برای توسعة اقتصادی برخوردار است. امروزه اقتصاد آذربایجان در وضعیت دوران گذار از اقتصاد متمرکز دولتی به اقتصاد بازار آزاد قرار دارد. در دوران سلطة اتحاد شوروی، آذربایجان تأمین‌کنندة بزرگ نفت برای کشور شوراها بود؛ زيرا بین 80 تا 90 درصد نفت تولیدی شوروی در آذربایجان تولید می­شد.4 این مسئله باعث شده است امروز نيز اقتصاد این کشور بیشتر به درآمدهای حاصل از فروش نفت وابسته باشد. با‌این‌همه سهم بخش خصوصی در اقتصاد این کشور در حال افزایش است، به‌گونه‌اي‌که طی یک دهة اخیر، این کشور از رشد اقتصادی درخور توجهی برخوردار بوده است. براساس آمارهای صندوق بین‌المللی پول، كشور آذربايجان در سال 2009م 3/9 درصد رشد اقتصادی داشته که در نوع خود، در مقایسه با کشورهای همسایه، کم‌نظیر بوده است.5 براساس گفتة وزیر توسعه اقتصادی آذربایجان، از سال 1993م(1372) حدود 7/61 میلیارد دلار در اقتصاد آذربایجان سرمایه‌گذاری شده که از این میزان 9/36 میلیارد دلار سهم سرمایه‌گذاری خارجی و 8/24 میلیارد دلار سهم سرمایه‌گذاری داخلی بوده است.6 با وجود این در فرایند دگردیسی اقتصادی آذربایجان از اقتصاد سوسیالیستی به سرمایه‌داری، موانع و مشکلات متعددی وجود دارد كه ازجملة این موانع می­توان به درگیری این کشور با ارمنستان بر سر مسئلة قره‌باغ اشاره کرد. این مسئله باعث شده که حدود 20 درصد اراضی جمهوری آذربایجان در اشغال ارامنه باشد. در دورة پيش از جنگ، حدود 29 درصد جمعیت آذربایجان در این مناطق زندگی می­کردند و 11 درصد محصولات صنعتی و 40 درصد محصولات کشاورزی جمهوری در این منطقه تولید می­شد.7 اما درحال‌حاضر فقدان این ظرفیت هزینه­های زیادی را بر دولت این کشور تحمیل کرده و توسعة اقتصادی در این جمهوری را با موانع و مشکلات زیادی روبه‌رو نموده است. تا پیش از فروپاشی شوروی، ساختار تولیدی جمهوری­های شوروی در یک رابطة هم‌تکمیلی با یکدیگر قرار داشتند، ولی پس از فروپاشی، ارتباطات بین مؤسسات تولیدی جمهوری آذربایجان با سایر جمهوری­ها از بین رفته یا در حال نابودی است، این مسئله در كنار تخصصی شدن تولید و تک‌محصولی بودن جمهوری‌های بازمانده از شوروی و به‌ويژه جمهوری آذربایجان، سبب شده است ساختارهای تولیدی در اين كشور به‌طور کلی قوام نیابند.

 

دین و دولت در جمهوری آذربایجان

در‌حال‌حاضر ۷۵ تا ۸۰ درصد از مسلمانان جمهوری آذربایجان، و ۷۰ تا ۷۵ درصد از کل جمعیت اين کشور شیعه هستند (آمارهای بالاتر از این هم نقل شده است). تشیع در سرزمین ‌آذربایجان هم‌زمان با حكومت صفویه گسترش یافت و مذهب اغلب آن مردم گرديد. هم‌اکنون جمهوری آذربایجان دومین کشور شیعة جهان به‌شمار مي‌آيد. شیعیان با اختصاص بالاترین سهم از جمعیت به خود و نیز داشتن اکثریت در قوم غالب (آذری‌ها) از نظر توانمندی جمعیتی بالاترین مزیت را در آذربایجان دارند و متأثر از آن، حاکمیت و دولت نیز به‌طور کامل در دست آذری‌های شیعه‌مذهب است.بنابراين شرایط به مراتب بهتری از عراق و لبنان و وضعیتی مشابه جمهوری اسلامی ایران دارد،و در بین کشورهای شیعه از اهميت بسزايي برخوردار است. حاکمیت در آذربایجان به شکل ریاستی است و اختیارات اصلی در دست رئیس‌جمهوري قرار دارد و رؤسای قوای دیگر نیز از نظر قومی و مذهبی شیعیان آذری هستند. افزون بر اینها سایر اهرم‌های قدرت مانند نمایندگان مجلس، شهرداران، نظامیان بلندپایه و رسانه‌های گروهی نیز به شکلی تقریباً یکدست در دست شیعیان است.8 اما براساس قانون اساسی 1995م(1374) آذربايجان، دولت اين كشور مبتني بر سكولاريزم است. مادة 18 اين قانون هم بر جدايي دين از دولت و برابري معتقدان به اديان گوناگون در برابر قانون تأكيد مي‌كند. با وجود اينكه اين اصل بنيان روابط ميان دين و دولت به‌شمار مي‌آيد، دولت به مسائل مربوط به دين و مطالبات ديني شهروندان توجه مي‌كند و از طريق نهادي مسئول به رفع آنها اقدام مي‌نمايد.

 در آذربايجان، كه مسكن و مأمن گروه‌هاي قومي گوناگون و منسوبان به عقايد و زبان‌هاي متفاوت است، آزادی عقيدة ديني اهميت مضاعفي دارد. با ­وجود این دولت آذربایجان از زمان استقلال، با ایجاد نهادهایی همچون «کمیتة دولتی تشکل­های دینی» درصدد برآمده است کنترل‌های دولتی بر نهادهای مذهبی را افزايش دهد و از این طریق فعالیت­های این تشکل­ها را زیر نظر خود بگیرد. تشکیل این گونه نهادها، که خود وامدار دوران حاکمیت کمونیسم هستند، به دو دلیل صورت مي‌گرفت: از یک‌سو مهار گرایش‌هاي دینی و کنترل قدرت اسلام‌گرایان را عملی می‌ساخت و از سوی دیگر به سبب توجه به مسائل دینی مردم، وجهة مناسبی کسب می­کرد. از‌آنجا‌که بيشتر نخبگان حاکم در آذربایجان و سایر جمهوری­های بازمانده از فروپاشی شوروی، تربیت‌یافتة نظام کمونیستی شوروی هستند، به­رغم در پیش گرفتن مشی غرب‌گرایی و حمایت از آزادی­های مذهبی، که در قوانین اساسی این جمهوری­ها منعکس شده است، نگاهشان به تشکل­ها و گروه‌های مذهبی متأثر از دوران سیاه حاکمیت کمونیستی است.

نكتة شايان ذكر آن است كه هفتاد سال حاکمیت کمونیستی و پیش از آن سلطة تزارها بر جمهوری آذربایجان و جدا ماندن مردم این سرزمین از جهان اسلام و همچنین تخریب نهادهای دینی در این کشور، به شکل‌گیری برداشت­های متفاوتی از اسلام در این کشور و در نزد مردم و نخبگان آن منجر شده است که با وضعيت سایر کشورهای اسلامی طرف مقايسه نیست.

 

خط و زبان در جمهوری آذربایجان

زبان آذربایجانی، زبان اصلی بومیان آذربایجان است. این زبان به گروه زبانی ترکی‌ ـ‌ آلتایی تعلق دارد. در سال 1989م(1368) از میان آذربایجانی­های ساکن اتحاد شوروی، 97 درصد، آذربایجانی را زبان مادری خود اعلام کرده‌اند. زبان آذری لهجه­های گوناگونی دارد که این لهجه­ها به گروه­های زیر تقسیم می­شود: گروه شرقی (قبا، دربند، باکو، شماخی و مغان)، گروه غربی (قازاخ، قره­باغ، گنجه، آیرولی)، گروه شمالی (شکی، زاقاتالا، قاخ) و گروه جنوبی (نخجوان، اردوبار، تبریز، و محاوره­ای ایروان).9

آغاز پیدایش زبان آذربایجانی به اوایل قرن يازدهم میلادی باز‌­می­گردد و ادبیات این زبان در اواسط قرن نوزدهم و بر مبنای لهجه­های باکو و شماخی شکل گرفته است. تا سال 1929م(1308)، زبان آذربایجانی با خط فارسی نوشته می­شد، اما از این تاریخ به بعد، الفبای لاتین جانشین خط فارسی شد و تا سال 1939م(1318) ادامه داشت تا اینکه در این سال خط سیریلیک یا روسی به جاي خط لاتین قرار گرفت. این مسئله تا زمان فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان تداوم داشت، اما از سال 1991م(1370) در کنار خط روسی (سیریلیک)، الفبای لاتین با الهام از زبان ترکی (استانبولی) به کار گرفته شده و هم‌اکنون نيز در حال جایگزینی با الفبای سیریلیک است. افزون‌بر زبان آذربایجانی، اقلیت‌هایی از مردم این کشور به زبان‌های لزگی، که عمدتاً در نواحی داغستان روسیه رایج است، و زبان تاتی، که به گروه زبان­های ایرانی تعلق دارد، و زبان آواری؛ که بزرگ‌ترین گروه قومی در داغستان است، تکلم می­کنند.

 

پي‌نوشت‌ها

1. عباس کیهانفر، «نگاهی به جمهوری مسلمان‌نشین آذربایجان»، مشکوه، ش40، ص 115.

2. همان، ص 117.

3. بهرام امیر احمدیان، بررسی کشورشناسی جمهوری آذربایجان، تهران: انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1382، ص 87.

4. همان‌جا.

5. Sahay & Marston, Republic of Azerbaijan, Staff Report or The  2010Article IV Consultation, International Monetary Fund, 2010

6. بی نا، «جمهوری آذربایجان در حال صعود است»، اقتصاد ایران، بهمن 1388.

7. بهرام امیر احمدیان، همان.

8. الیاس واحدی، هویت قومی در جمهوری آذربایجان، تهران: ابرار معاصر تهران، 1386.

9. بهرام امیر احمدیان، همان، ص 101.

 

 

 






محمد قاضی

تلاش برای احیای دین

مروري بر مبارزات و فعالیت‌های حزب اسلامی آذربایجان

محمد قاضی

 مدیر شبکه رادیویی آران

آذربایجان دوّمین کشور شیعی جهان، پس از سقوط هفتادسال حکومت الحاد و بی­دینی،  اكنون با تاخت و تاز گروه‌های فکری و سیاسی فراوان روبه‌رو شده است و  سردمداران خودفروختة آن، که دنیاگرایی و جدایی دین از سیاست را با شعار حرکت به سوی آیندة روشن با الگو گرفتن از حکومت‌های پیشرفته در مركز توجه خود قرار داده‌اند، با فرمانبرداري از استکبار غرب، طرح حمایت از گروه‌ها و احزاب با گرایش غربی و صهیونیستی و مبارزه با گروه‌های شیعی را در برنامه‌هاي اجرايي خود گنجانده‌اند. براساس همين طرح است كه در اين كشور شيعي، پخش اذان از مساجد، عزاداری در وفیات ائمة اطهار(ع)، فروش کتاب‌های دینی، و  استفاده از حجاب در مدارس دخترانه اقدامي غيرقانوني تلقي مي‌شود، اما تخريب مساجد عملي قانون‌پسندانه به‌شمار مي‌آيد. آنچه در اين ميان ستودني است مبارزات مردم آذربايجان، به‌ويژه چهره­های سرشناس فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و مراجع عظام تقلید آنها، با انحرافات حكومت است كه در رأس آنها حزب اسلامي آذربايجان قرار داشته است. براي آشنايي با گوشه‌اي از فعاليت‌ها و مبارزات اين حزب مطالعة اين نوشتار پيشنهاد مي‌شود.

در وضعیت آشفتة سیاسی و فرهنگی آذربایجان آنچه شايان تأمل است فضاي مساعدي است كه سردمداران آذری براي فعاليت تمام گروه‌های ضدّشیعی که به تاراج اعتقادات دینی مردم آذربایجان روی آورده­اند، همانند یهودیان، میسیونرهای مسیحی، بهائیان، کریشناها، نورجی­ها (جماعت فتح­الله گولن)، سلسله­های تصوّف سنّی (نقشبندیه، مولویه، رفاعیه، قادریه‌، قلندریه)، فراهم كرده‌اند. با توجه به همين فضاي مساعد است كه آنها به راحتی فعاليت مذهبي خود را انجام مي‌دهند و در این آشفته‌بازار به تبليغ دين و عرضة متاع خود دست مي‌زنند، اما گروه‌های شیعیِ محافظ اعتقادات و ارزش‌های دینی به شيوه‌هاي گوناگون سركوب مي‌شوند و با محدوديت در فعاليت‌هاي مذهبي خود رو‌به‌رو مي‌گردند. در اين ميان حتی نهادهای دینی دولت، مانند ادارة مسلمانان قفقاز و کمیتة امور دینی که متولّی فعالیت‌های دینی در آذربایجان هستند، در برابر تضییع حقوق شیعیان آذربایجان، که 85 درصد جمعیت آذربایجان را  به خد اختصاص داده اند، سکوت در پیش گرفته­اند.

شایان ذکر است کشور ترکیه در حوزة قفقاز به‌ويژه آذربایجان، با فعالیت‌های فرهنگی، دینی، اقتصادی و سیاسی خود در تلاش برای حذف رقیب اصلی خود، يعني ایران است. این دولت با درك این حقیقت که مذهب شیعه و پایبندی دینی مردم آذربایجان به مراجع عظام تقلید باعث نفوذ اين كشور در آذربایجان شده، افزون بر توسعة روابط اقتصادی و سیاسی، زمینه‌ساز حضور گروه‌هایی همچون نورجی­ها  ــ که خود را پیروان آتاتورک می‌نامند و با نام اسلام علمی، به مبارزه با تشیع دست زده‌اند و صاحب نهادهایی چون دانشگاه خزر، روزنامة زمان و ... در آذربایجان هستند ــ یا سلسله­های تصوف سنی، که حتی با مبانی تصوف شیعی نیز اختلاف دارند، در آذربایجان گرديده است تا ضمن کاهش نفوذ ایران، در اين سرزمين، به اهداف یکپارچگی عالم ترک و تغییر مذهب مردم آذربایجان از تشیع به تسنن دست یابد.

 

مراحل تأسیس حزب اسلامي آذربايجان

در آستانة فروپاشی حکومت کمونیسم و استقلال جمهوری آذربایجان، احزاب و گروه‌های متفاوتي در این کشور به فعالیت دست زدند که در صدر آنها جبهۀ خلق آذربایجان با شعار میهن‌پرستی بود. اين جبهه به رهبری ابوالفضل ائلچی‌بیگ توانست در سال 1989م(1368) به فعالیت مشغول شود.

جبهة خلق آذربايجان براساس شعارهای ملی­گرایانة خود در ماه‌های اول توانست افراد بسياري را به عضویت خود درآورد که از‌جملة این افراد می‌توان به حاجی علی اکرام علی­زاده ناردارانی، از بزرگان روستای نارداران، که مسکن مذهبی­ترین مردم آذربایجان در برهه­های متفاوت بوده است، اشاره کرد. مرحوم علی اکرام پس از عضویت در جبهة خلق به ریاست شعبة دین‌داران آزاد و به عضویت شورای پانزده‌ نفرة حاکم جبهة خلق انتخاب شد.

جبهة خلق پس از دو سال فعالیت و استقلال جمهوری آذربایجان نتوانست به ادعاهای خود جامة عمل بپوشاند و ناتواني سياسي ائلچی­بیگ و بي‌بهرگي وي از آگاهي‌هاي سياسي باعث کناره‌گیری تعداد بسياري از پيوستگان به اين جبهه از آن شد که از این افراد می‌توان به مرحوم علی اکرام و حاجی آقا نوری، از فعالان مذهبی آذربایجان، اشاره کرد. علی اکرام در سال 1992م(1371) پس از جدایی از جبهة خلق براساس گرایشات مذهبی خود با همفکری گروهی از دلاورمردان آذری ضمن الگوگیری از انقلابی اسلامی ایران حزب اسلامی آذربایجان را تشكيل داد. این حزب در 22 سپتامبر 1992م(1371) به ثبت رسمی وزارت کشور آذربایجان رسید.انتشار مرامنامه و نظامنامة حزب و اعلام اهدافي كه اين تشكل در پي دستيابي آنها بود و نیز شعار اصلی حزب؛ يعني گسترش فرهنگ اسلامی در آذربایجان، باعث عضویت شصت‌هزار نفر در این حزب شد. حزب در ادامة کار به افتتاح دفتر و کمیتة تشکیلاتی در 65 شهر و منطقة آذربایجان اقدام نمود.

انتشار نشریات «صدای اسلام» و «دنیای اسلام» برای بیان اهداف حزب، برگزاری گسترده­ترین مراسم اعیاد و وفیات دینی در آذربایجان، کمک‌های مالی، غذایی و نظامی به جبهة جنگ قره‌باغ، ایجاد ارتباط با گروه‌ها و مجامع دینی کشورهای مسلمان، برگزاری روز قدس و مراسم سالگرد رحلت امام­خمینی(ره) در شهرهای آذربایجان از‌جمله فعالیت‌هایی بود که این حزب به پشتوانة حمایت‌های مردمی توانست در سال‌هاي اولیة تأسیس انجام دهد.

دفاع حزب اسلامی از ارزش‌های دینی و اعتقادات مذهبی و گرایش شدید این حزب به انقلاب اسلامی ایران، که نشان‌دهندة گرایش مذهبی این حزب بود، باعث دلخوردگی سردمداران آذری شد و کم­کم به قطع حمایت‌های سیاسی دولت از این حزب منجر گردید.قطع اين حمايت، خللي به ادامة فعالیت حزب اسلامي آذربايجان به سبك گذشته وارد نكرد و اين حزب با اقتدار كامل به فعاليت خود ادامه داد، اما در سال 1995م و در زمان حکومت حیدرعلی‌اف گروهی با عنوان هیئت تعلیم و گسترش دموکراسی، که در حقیقت گروهی از جاسوسان امریکایی بودند، برای بررسی وضعیت احزاب سیاسی در آذربایجان وارد شهر باکو شدند.این گروه با حضور در دفاتر احزاب، وضعیت آذربایجان را برای نفوذ و تسلط کامل بررسي كردند تا اینکه فرصت به حزب اسلامی آذربایجان رسید.

بیان اهداف اسلامی حزب، اعلام انزجار حزب از دموکراسی غربی و بیان گرایش حزب به انقلاب اسلامی ایران که افزون‌بر بیانات رهبر حزب از فضای اداری حزب، که مزین به تصاویر امام خمینی(ره) و آیت­الله العظمی خامنه­ای بود، مشاهده می­شد نگرانی این گروه از فعالیت حزب اسلامی در آذربایجان را به دنبال داشت.گروه يادشده در دیدار نهایی با حیدر علی­اف نگرانی خود از فعالیت این حزب را بیان كرد و خواستار ممانعت از فعالیت این حزب در آذربایجان شد.پس از بازگشت این گروه، دولت آذربایجان درصدد ممانعت از فعالیت حزب برآمد و این ممانعت با دستگیری کربلایی آقا، مسئول دفتر رهبر حزب به جرم اقدام علیه امنیت ملی آغاز شد.مرحوم کربلایی آقا پس از مدتی در زیر شکنجه‌های عوامل کفر و الحاد به شهادت رسید. شهادت او به اعتراض شدید اعضای حزب اسلامی و تصميم آنها بر برگزاری مراسم یادبود برای این شهید در شهرهای گوناگون آذربایجان منجر شد كه به اعلام لغو مجوز اين حزب از سوي دولت و به دستگیری حاجی علی اکرام و معاونان او، حاج آقانوری و حاج واقف، به اتهام خیانت به کشور، جاسوسی برای ایران و ... در آگوست 1996م(1375) منتهي شد. حاجی علی اکرام در مدت این حبس، که سه سال و نیم طول کشید کماکان از مواضع انقلابی خود دست نکشید. او سرانجام با وساطت مقامات ایرانی همراه معاونان خود از زندان آزاد شد.حاجي علي اكرم پس از آزادی از زندان بدون توجه به لغو مجوز فعالیت حزب، کماکان به فعالیت‌های انقلابی و اسلامی خود ادامه می­داد.

در اوایل سال 2002م مردم انقلابی نارداران به دليل وضعیت نامطلوب سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آذربایجان به اعتراضات گسترده‌اي را به راه انداختند كه نه ماه ادامه يافت و به شهادت و دستگیری گروهی از ناردارانی­ها منجر شد.در 11 ژوئن 2002م(1380) دولت آذربایجان دستور دستگیری مرحوم علی ­اکرام را به اتهام رهبری این قیام صادرکرد.مرحوم علی اکرام و معاون او، حاجی جبرائیل، پس از تحمل رنج و شکنجة فراوان چند ماه بعد از زندان آزاد شدند. مراسم استقبال باشکوه از حاجی علی اکرام در رسانه‌های آذری پوشش وسیعی داشت.وی پس از آزادی، به دلیل کسالت ناشی از زندان، از ریاست حزب کناره­گیری کرد، ولی کماکان به حمایت معنوی خود از آن ادامه داد.

با كناره‌گيري علي‌ اكرام از رياست و برگزاري نشست عالی حزب، حاج آقانوری به دبیرکلی برگزيده شد. او مدت سه سال در این سمت به فعالیت خود ادامه داد تا اینکه درسال 2007م(مردادماه 1386) دکتر محسن صمداف، رئیس کمیتة تشکیلاتی حزب در شهر قوبا، در انتخابات حزب با کسب 96 رأی از آرای 118 نفر نماینده به ریاست حزب انتخاب شد. جامعیت علمی و سیاسی دکتر صمداف که افزون‌بر تحصیلات پزشکی، سابقة تحصیل در حوزۀ علمیة قم را هم داشت، سبب حیات جدید حزب اسلامی گردید و این حزب توانست خاطرات روزهای آغازین فعالیت خود را در ذهن دوستدارانش زنده کند.                               

 

شاخصه‌های اساسی حزب

1. الگوگیری و دلباختگی به انقلاب اسلامی ایران

مرحوم حاجی علی ­اکرام در موضع­گیری‌های شجاعانة خود، حیات حقیقی مردم آذربایجان را مرهون پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌دانست. او پس از تأسیس حزب اسلامی در 20 سپتامبر 1992م(1370) تا پایان عمر شبانه‌روز در نشر فرهنگ اسلامی و مبارزه با صهیونیست تلاش کرد. علي اكرام در این راه انقلاب ایران را الگوی خود ساخته بود و علّت آن را ولایتمداری انقلاب ایران می­دانست.همچنین دکتر صمداف پس از انتخاب به ریاست حزب در گفت‌وگو با خبرنگاران، حمایت خود را از مشی سیاست‌گذاری، مواضع به حق جمهوری اسلامی ایران و حق مسلم ایران در بهره‌مندی از انرژی هسته‌ای اعلام کرد، ایشان خواستار قطع رابطة آذربایجان با کشورهای امریکا و اسرائیل و گسترش روابط با کشورهای اسلامی، به‌ويژه ایران، شد.

 

2. صهیونیسم‌ستیزی و دفاع از مردم فلسطین

حزب اسلامی آذربایجان در دوران فعالیت خود همواره از مسلمانان جهان، به‌ويژه مردم فلسطین، حمايت كرده است. با توجه به همين حمايت است كه سوزاندن پرچم امریکا و اسرائیل و سر دادن شعارهای مرگ بر امریکا و اسرائیل از برنامه‌هاي تجمعات حزب به‌شمار مي‌آيد. مشارکت فعال در راهپیمايی‌های روز قدس و برگزاری تجمع در برابر سفارت رژیم صهیونیستی در دفاع از آرمان ملت فلسطین و محکومیت جنایت‌های اسرائیل،  اعتراض به سفر وزیرخارجة رژیم صهیونیستی به آذربایجان در سال 1388، و اعتراض به سفر شیمون پرز به باکو در سال 1388 نمونه‌هاي ديگري از اقدامات حزب اسلامي در دفاع از مردم فلسطين است.

 

3. دفاع از حقوق آذربایجان

مرحوم علی اکرام بیان كرده است كه در جنگ آذربایجان و ارمنستان منظم­ترین کمک‌ها از سوي حزب اسلامی انجام مي‌شد. این کمک‌ها افزون‌بر ارسال مواد غذایی، اقلام فرهنگی و وسایل نظامی، با اعزام اعضای حزب به مبارزه با نیروهای ارمنی همراه بود که به شهادت و جانبازی بعضی از این برادران منجر گردید. همچنین از مواضع این حزب در این بخش می‌توان به صدور بیانیة اعتراض‌آمیز حزب نسبت به پیشنهاد ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوري وقت روسیه، برای استفادة مشترک روسيه و امریکا از پایگاه راداری قبله اشاره کرد که تأثير زیان‌باری بر محیط­ زیست و ساکنان منطقه داشت.

 

4. دفاع از ارزش‌های دینی و مبارزه با نمادهای دین‌ستیزی

دکتر صمداف در نخستين نشست مطبوعاتی خود پس از برعهده گرفتن ریاست حزب، در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: حزب اسلامی جمهوری آذربایجان از ابتدای فعالیت خود از سال ۱۹۹۲م تا به حال در زمینة برقراری ارزش‌های دینی و معنوی در جامعه تلاش كرده و اکنون نیز شناساندن مكتب اسلام و عقاید اسلامی برای ملت در اولویت فعالیت‌های این حزب است. حزب اسلامی آذربایجان در دفاع از ارزش‌های دینی در آذربایجان پیشرو تمام گروه‌ها بوده است که در این میان مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

الف) اعتراض به درج کاریکاتورهای توهین‌آمیز به ساحت رسول اکرم(ص) در مطبوعات کشورهای اروپایی از‌جمله دانمارک در سال 1384؛

ب) اعتراض به درج مقالة توهین آمیز رافق تقی در نشریة صنعت باکو در آبان 1388؛

ج)  رهبری اعتراضات به تخریب مسجد فاطمه زهرا(س)؛

در نتيجة اين اعتراضات بود كه رئیس‌جمهوري آذربایجان، دو هفته پس از تأیید حکم تخریب این مسجد در دادگاه عالی آذربایجان، با صدور دستوری، رسیدگی به پروندة مسجد در دست احداث فاطمه زهرا(س) در شهر باكو را به رئیس اداره مسلمانان قفقاز واگذار كرد.

د) اعتراض به لایحة ممنوعیت استفاده از حجاب در مدارس دخترانة آذربایجان.

پس از انتشار این خبر اعتراضات وسیعی از طرف مردم، احزاب، شخصیت‌های فرهنگی، مذهبی، سیاسی و مراجع عظام تقلید به این طرح انجام گرفت که از آن جمله می­توان به اعتراضات گسترده مردم شهرهای باکو، گنجه، لنکران، آستارا و ... تجمع اعتراض‌آمیز مردم تبریز، استانبول و آذری‌های مقیم گرجستان، روسیه و اوکراین اشاره کرد.

گسترده‌ترين اعتراض به اين لايحه را حزب اسلامی آذربایجان در 19 آذرماه 1389 ترتيب داد كه البته با ضرب و شتم و دستگیری بیش از 35 نفر از اعضای حزب اسلامی از سوي دولت همراه بود.

دکترصمداف، رهبرحزب، نيز در نشست سراسری حزب اسلامی در 12دی 1389 از اقدامات اسلام‌ستیزانة دولت آذربایجان انتقاد كرد و با تشبيه آنها به اقدامات یزیدبن معاویه، از گسترده شدن موج اعتراضات مردمی در صورت تصحيح نشدن تصميم دولت خبر داد.

دولت آذربایجان در برابر سخنان رهبر حزب اسلامی، به دستگیری ایشان و دو تن از یارانش به اتهام ایجاد اغتشاش، فراخواندن مردم به آشوب و سلب آسایش عمومی اقدام كرد.به دنبال دستگیری دکتر صمداف، سایر اعضای حزب اسلامی و گروه‌های شیعی مدافع حجاب در آذربایجان دستگیر شدند. پس از دستگیری دکترصمداف، در نشست شورای عالی حزب اسلامی، ائلچین مناف اف به‌عنوان رهبر موقت حزب اسلامی انتخاب شد.

رسیدگی به پرونده محبوسان حجاب و در رأس آنها دکتر صمداف به بهانه‌های واهی هشت ماه طول کشید تا اینکه اولین دادگاه در روز  23 تير ماه 1390 در دادگاه جنایات عالی آذربایجان شروع و تاکنون ادامه دارد.

ازجمله اقدامات شایانی که برای آزادی محبوسان حجاب در آذربایجان انجام شده، طرح جمع­آوری امضای صدهزار نفر برای حمایت از حجاب در مدارس دخترانه و آزادی محبوسان حجاب به ابتکار ایلقار ابراهیم اوغلو، رئیس مرکز دفاع از آزادی وجدان و اعتقادهای دینی آذربایجان، است كه با استقبال دین‌داران آذری روبه‌رو شده است. این طرح از اول ماه شعبان آغاز گرديده و اکنون به 130 هزار امضا رسیده است. اين طرح سرانجام طی طوماری به دفتر ریاست‌جمهوری آذربایجان ارسال خواهد شد.

 

جامعیت علمی و سیاسی دکتر صمداف که افزون‌بر تحصیلات پزشکی، سابقة تحصیل در حوزۀ علمیة قم را هم داشت، سبب حیات جدید حزب اسلامی گردید و این حزب توانست خاطرات روزهای آغازین فعالیت خود را در ذهن دوستدارانش زنده کند.                               

 

 






گزارش تخلف
بعدی